همونطور که داشتم تند تند آماده میشدم که برم دانشگاه زیر لب هی با خودم غر می زدم:

امروزم دیر می رسم، ای خدا نشد من یه روز زود از خواب بیدار بشم،کوله پشتیمو برداشتمو

از اتاق زدم بیرون، مامان تو آشپزخونه بود، همونطور که به سمت در می رفتم بلند گفتم: مامان من رفتم

مامان: دختر بیا صبحونه بخور بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آوازا پیچک پلاس شاره کم سنه رزرو هتل تحقیقات دانشجویی الف.بِ؛ آب | W.a.T.e.R قیمت لوله پی وی سی برق,قیمت بست کمربندی,قیمت سینی کابل,قیمت نردبان کابل اشک